یاشاریاشار، تا این لحظه: 17 سال و 17 روز سن داره

یاشار

گیشاخ

دردونه ی مامان ! وقتی حیوونای اسباب بازیت یا لاک پشتهای نینجات رو با هم می جنگونی می گی گیش... گیش... گیشااااخ ( این مثلا صدای ضرباتیه که اونا وقت مبارزه به هم وارد میکنن ) . خیلی لاک پشتای نینجا رو دوست داری .  
31 تير 1391

بادکنک

عزیز دلم دیشب بهت یاد دادم چطوری بادکنک باد کنی . وقتی یاد گرفتی دو ساعت نزدیک به ١٠٠ بار بادکنک رو باد و خالی می کردی و هر بار با ذوق به من نشون می دادی . ساعت نزدیک به دوازده مثل اینکه دزدگیر دفتر بابا مهدی اتصالی کرده بود که از تلفن دفترش تماس گرفته شد و بابا مهدی رفت ببینه چی شده از من پرسیدی چی شده و چطوری از دفتر بابا مهدی تماس گرفتن من برات توضیح دادم وقتی دزد بره جایی دزدگیر صدا میده و از تلفن اونجا با هامون تماس می گیرن تو خیلی ترسیده بودی و می گفتی دزد چاقو و بمب آتشی داره اگه بابا مهدی بره دزد اونو می کشه فکر می کردی دزدا آدم نیستن . من بهت گفتم پلیس هم میاد به بابا مهدی کمک می کنه و اونا دزد رو دستگیر می کنن و هیچ جای...
27 تير 1391

رابر

یاشار گلم! دیروز با بابا مهدی و بابا نجاتی و مامان رخساره و عمه مریم و شوهرش رفتیم رابر عروسی پسر یکی از دوستای بابا نجاتی . خیلی جالب بود یه عروسی سنتی و به روش قدیمی و خیلی مفصل البته عروسی از روز قبل شروع شده بود و شب قبلش حنابندون بوده و اون روز هم که ما رفتیم بعد از ناهار داماد رو با ساز و دهل بردن سر آب و گرفتن رو سرشون و کلی رقصیدن و شاباش کشیدن و بعد سوار اسب کردن اووردن خونه جلوی خونه یه زمین خالی بود جایگاه درست کرده بودن گروه ارکستر اوورده بودن بالای یه میله خیلی بلند نشونه گذاشته بودن و حدودا ٢٠ تا جوون با تفنگاشون به طرف نشونه تیراندازی می کردن البته من از این قسمتش خیلی ترسیدم می ترسیدم اشتباهی به کسی بخوره ولی ب...
26 تير 1391

تولد بابا مهدی

پسر گل مامان پنج شنبه شب تولد بابا مهدی بود از خانواده مامان کسی جیرفت نبود اما خانواده بابا مهدی رو دعوت کردیم و  یه جشن کوچولو براش گرفتیم . بابا نجاتی خیلی زیاد از این کار مامان راضی به نظر می رسید و مرتب تعریف و تمجید می کرد کلا بابا نجاتی خیلی عروسش رو که من باشم دوست داره و تقریبا همه فامیلشون اینو می دونن البته منم بابا نجاتی رو خیلی دوست دارم اون سوای اینکه یه پدرشوهر خوب و مهربونه یه انسان بزرگ و اندیشمند و خیلی زیاد مدافع حقوق خانمهاست و من از اینکه در زندگیم با این انسان آشنا شدم بسیار خوشحالم . فقط خدا می دونه که من و بقیه خواهرام چقدر پدرمون رو دوست داریم به قول بابا نجاتی که می گه با...
24 تير 1391

کشیدن دندون شیری

دیروز عصر با بابا مهدی رفتین دندانپزشکی و یکی از دندونهای شیری که جلوی دندون دائمیت هست رو کشیدین دندون کناریش هم سبز شده و دکتر گفته چند روز دیگه برای کشیدن اون یکی دندون شیریت هم برین .    
18 تير 1391

اولین دندان دائمی یاشار

یاشارم! دیشب وقتی باهم دندوناتو مسواک می زدیم متوجه شدم پشت دندونات از پایین یه دندون سبز شده در حالیکه دندون جلوییش خیلی هم لق نبود هم خوشحال شدم هم تعجب کردم به نظرم زود بود و هم نگران شدم که دندونات کج در بیاد چون هنوز جلوییش نیفتاده . یه مدت بود که انگشت و ناخنهات رو توی دهنت می کردی و گاهی یه کم از ناخنت رو می جویدی من نگران بودم  اضطراب از چیزی باعث اون باشه اما انگار به خاطر دندونات بود .در واقع  دندونت به نوعی باعث رفع نگرانی من در این مورد شد . دندون جدید مبارکت باشه عزیز دلم داری مرد میشی
17 تير 1391

سفر به اصفهان

پسر عزیزم این چند روز که مطلبی ننوشتم با خانواده های خاله خدیج و خاله سارا رفته بودیم اصفهان پیش خاله طلای گل گلا . خیلی زیاد خوش گذشت به خصوص اون دو روزی که همه باهم رفتیم چادگان (عکس های بالا مال چادگانه ) .سفری پر از شادی ، خنده و  بازی برای شما بچه ها . گفتیم و خندیدیم . توی دریاچه پایین ویلاها رفتیم قایق سواری چقدر خوش گذشت خدا رو شکر از خدا می خوام همه افراد این جمع رو حفظ کنه تنشون سالم باشه و روزگار بر وفق مرادشون . خیلی دوست دارم ...
13 تير 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به یاشار می باشد